بابه مزاری

ساخت وبلاگ

 

نفوذ و سلطه عناصر چپ گرا، منحرف و بیمار دل در دربار استاد مزاری چنان هویدا و وسیع بود که اندکی از ابعاد آن به خارج افغانستان نیز درز کرده بود. در این خصوص به اعترافی از همان عناصر توجه فرمایید:

«آقای بلاغی مسئول کمیته سیاسی حزب وحدت که در سال 1373 سفری به اروپا داشت، ملاقاتی با سید میر حسین هدی [دکتر هدی مقیم اتریش] انجام می دهد. در این ملاقات سید هدی جریان دیدارش با آیت الله سید علی خامنه رهبر مذهبی جمهوری اسلامی ایران را حکایت می کند و می گوید که آقای خامنه ای با ناراحتی گفت که «در دربار آقای مزاری دشمنان اهل بیت(ع) بحدی رخنه کرده اند که حتی به بی بی فاطمه زهرا(س) هم اهانت صورت می گیرد...»[2][2]

سیطره انحصاری خنّاسان و بیمار دلان بر دربار استاد مزاری، سرفصل مصائب و دشواری های بسیاری برای حزب وحدت و جامعه شیعه و هزاره گردید. می توان گفت یکی از علل عمده اشتباهات و کجروی های آقای مزاری و اتخاذ مواضع و سیاست های نادرست و نسنجیده توسط ایشان – مانند اتحاد با حکمتیار، زیر پا گذاشتن هم پیمانی ملیت های محروم، عطش جنگ طلبی، تقدم ملیت بر مذهب و ... – ناشی از وسوسه گری ها و دادن اطلاعات غلط توسط همین بیمار دلان بود که اقامتگاه دبیر کل را تنگ در محاصره داشتند. در این مورد به دیدگاه های یک محقق و صاحب نظر در مسایل افغانستان توجه کنید:

« مزاری را آنگونه که دیدم مردی بود سرسخت و یکدنده که نمی خواست تغییرات اوضاع را بسنجد و مصلحت عام شیعیان را مقدم بر پافشاری و مصلحت های موردی خود بداند. او مردی مغرور بود، گرفتار مشاورانی شد که نمی گذاشتند به راه راست برود  »[3][3]

[1][1] - سرانجام عنوان پیامبر هم به ایشان ا عطا شد! هفته نامه وحدت، شماره 298. در مقاله ای تحت عنوان «از حسین تا حسین زمان» نوشت:« مزاری پیامبر بی جبرئیل عصر ماست که از حراء تاریخ می آید و سوره انسان بودن انسان محروم و برده و جوالی را در متن نظام اشرافیت زمان به تلاوت می گیرد.»

[2][2] - امروز ما، نشریه حزب وحدت (جناح مزاری) در پاکستان، شماره 4.

[3][3] - مجله حبل الله، شماره 131.

[4][4] -  از سخنرانی عبدالحسین مقصودی در قم.

 

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : فاطمه سلام الله علیها ‘ توهین,به,حضرت فاطمه ‘ مزاری و توهین به حضرت فاطمه, نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1008 تاريخ : پنجشنبه 7 فروردين 1393 ساعت: 14:05

سید الشهدای مسلمانان و شیعیان

                        

سید الشهدای وندیسم ها

این تنها موردی نیست که مزاری جای حضرت امام حسین(ع) را گرفته است ،پیروان مزاری می خواهند او را در همه چیز جای حضرت سید الشهدا امام حسین(ع) را بنشانند ، در محرم هم که شیعیان حسین حسین می گویند و برای امام حسین(ع) سینه می زنند مزاری پرستان بابه مزاری می گویند و سینه می زنند

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : امام حسین(ع) ‘ سید الشهدا ‘ وندیسم ‘ مزاری , نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1056 تاريخ : چهارشنبه 13 فروردين 1393 ساعت: 22:38

از اینجا بود که استاد مزاری و یارانش برای فرار از بن بست، فریب و تحمیق مردم و طهارت و برائت خود، بخش دیگری از این سناریو را روی صحنه آوردند و آن جعل به اصطلاح اسناد همکاری و تبانی میان دولت و جناح اکبری و حرکت اسلامی بود. بر این اساس یک سلسله اوراق فتوکپی شده تحت عنوان «اسناد خیانت و توطئه» تکثیر و در مقیاس وسیع در داخل و خارج پخش گردید. در این اسناد که گویا میان مسئولان دولت (ربانی، مسعود و فهیم) و برخی شخصیت های حزب وحدت (اکبری، کاظمی، آیه الله فاضل) به امضاء رسیده است؛ نشان دهنده این راز است که گویا توافقات و معاملاتی مبنی بر حذف مزاری و نیروهایش، میان آنها در جریان بوده است.

ابتدا دو نمونه از این اسناد را از نظر بگذرانید تا بعد کمی درباره آنها گپ بزنیم:

                 (درمتن اصلی کتاب دونمونه ازاسناد دراینجا درج است )
حال که دو نمونه از باصطلاح اسناد «موثق» و «محرمانه» را رؤیت کردید، به تذکر چند نکته در خصوص صحت و سقم اینها توجه کنید:

  1- نخست ببینیم اعضای شورای مرکزی حزب وحدت استاد مزاری به عنوان عالی ترین مجمع تصمیم گیری و نیز نخبگان سیاسی این حزب و نخستین کسانی که این اسناد برای اقناع و توجیه آنها ارائه شده است، چه برخورد و نظری نسبت به این اسناد داشته اند. یکی از اعضای شورای مرکزی که در نخستین جلسه این شورا بعد از حادثه 23 سنبله حضور داشته است، خاطراتش را از آن جلسه اینگونه بازگو می کند:

« ... خلاصه، جلسه طبعا ًحالت عادی را نداشت که هیچ، بلکه خشم و عصبانیت کاملاً در آن موج می زد. در این میان استاد مزاری تعدادی اوراق را بیرون آورد و گفت: «اینها اسنادی هستند که ما به دست آورده ایم و آقایان درباره انتشار آن تصمیم بگیرند.» اوراق دست به دست شد و یکبار صدای آقای حسینی میدانی بلند شد و گفت: «آقای استاد، اصل آنها کجاست و این فتوکپی ها نمی تواند قابل قبول باشد و ثانیا اگر قبول کنیم، نحوه به دست آوردن آنها را چگونه توجیه کنیم ؟ »

خداوند متعال شاهد قضیه هست که استاد مزاری، لب از روی لب بر نداشت و با خیره خیره نگاه کردن ایشان (مزاری) و سکوت متقابل دیگران، آن کاغذها – بی آنکه درباره انتشارآنها تصمیمی گرفته شود – جمع شدند و صحبت ها به مسائل دیگر کشیده شد.»[11][11]

اسنادی که شورای مرکزی حزب وحدت استاد مزاری با چنین سردی و پوزخند با آنها برخورد کرده اند، تکلیف دیگران نسبت به آنها روشن و مشخص است! صد البته که تنها شورای مرکزی این جناح با سکوت سرد و متعجبانه با این اوراق مواجه نشدند، بلکه بسیاری از افراد خردمند و معتدل جناح مذکور با سکوت و ناباوری با اوراق مذکور معامله کردند. در این مجموعه فقط سه گروه با چنگ و دندان به این کپی ها چسپیده بودند:

الف – استاد مزاری و دستیاران نزدیکش که زحمت کشیده، این اوراق را ساخته بودند و در قبال 29 هزار کشته و زخمی و آنهمه خسارت، مصائب و پیامدهای سوء، جز همین چند ورق کپی چیزی برای ارائه به مردم و سپردن به تاریخ نداشتند.

ب- حلقات چپی و التقاطی درون حزب که در عمق جان به این اسناد می­خندیدند، ولی چون مطابق میل و طبع نفاق افکنانه شان بود، مجدّانه و مغرضانه به آنها چسپیده بودند.

ج- افراد ابله، تندرو و نادان که از فرط حماقت و سفاهت این جعلیات را باور کرده بودند.

  2- از خاطره و روایت فوق معلوم می گردد که اصل این اسناد را استاد مزاری هم در دست نداشته و آنچه در دسترس ایشان بوده، همین فتوکپی ها بوده است. در مقدمه ای که ناشران اوراق مذکور برای آنها نوشته اند نیز تصریح کرده اند:

«لازم است چند نکته در مورد مطالعه این اسناد مورد توجه قرار گیرد: 1- این اسناد توسط همکاران اطلاعاتی حزب وحدت اسلامی از آرشیو اطلاعات و امنیت شورای نظّار در کابل عکسبرداری  شده است...»[12][12]

پس آنچه به عنوان اسناد موثق و محرمانه از آنها یاد شده و برای فریب مردم و طهارت و برائت آفرینندگان این فاجعه انسانی وحشتناک ارائه شده، همین چند برگ فتوکپی است و نسخه اصلی در اختیار هیچ کس و حتی استاد مزاری نبوده است.

حال با توجه به نکته متذکره می گوییم: اگر فتوکپی بتواند سند و مدرک به حساب آید، هر کس ولو یک بچه دبستانی هم می تواند آنرا تنظیم و جعل کند. به همان دو نمونه از اسناد نگاه کنید! هر کسی می تواند امضای آقایان اکبری و مسعود را از زیر این اوراق قیچی و زیر یک ورقه سفید دیگر بچسباندو آنگاه هر قرار داد و معاهده ای راکه دلش خواست، تنظیم وروی آن ورقه تایپ کند و ازآنها کپی بردارد و میان توده نا آگاه مردم پخش کند و مدعی شود که از آرشیو وزارت دفاع یا امنیت ملی عکسبرداری کرده است.

نمونه دیگر: مثلا متن آخرین نامه استاد مزاری که برای ملا بورجان نوشته است، با خط و امضای ایشان در نشریات متعدد چاپ شده و در دسترس همه قرار دارد. امضای آقای حکمتیار هم در پای معاهده جلال آباد، اسلام آباد و یا معاهده ها و نامه های دیگر بارها چاپ شده و در دسترس همه است. حال اگر کسی امضای این دو نفر را از زیر آن اوراق قیچی کند و ذیل یک ورقه سفید بچسباند، آنگاه متنی را به صورت قرار داد و معاهده، بالای آن امضاها تایپ کند به این صورت:

بر اساس این معاهده، اینجانب عبدالعلی مزاری، پس از سپردن اسکاد به حزب اسلامی، اینک حزب وحدت را نیز در بست به حزب مذکور فروختم و از این به بعد به عنوان قوماندان مطیع قائد انقلاب، حکمتیار صاحب عمل خواهم کرد و ...

بعد، این قرداد خیالی را فتوکپی و در مقیاس وسیع میان مردم توزیع کند و مدعی شود که این اسناد موثق و محرمانه را از سازمان اطلاعات حزب اسلامی عکسبرداری کرده است؛ آیا باز رهروان استاد مزاری به این سند ساختگی هم با چنگ و دندان خواهند چسبید که این «سند توطئه و خیانت» استاد مزاری است؟ این است تمام حقیقت و ماهیت اسنادی که استاد مزاری با تمسک و توسل به آنها، سیل خون در جامعه شیعه جاری ساخت.

عجبا از این پیشوای شهید خلق! که در سخنرانی اش برای مردم غرب کابل به سادگی تمام می گوید: «درباره وحدتی های که فرار کرده و درکنار جناب مسعود رفته اند صحبت نمی کنم، اسناد منتشر شده.»[13][13]

29 هزار انسان را به خاک و خون کشیدی، غرب کابل را ویران کردی، بذر نفاق، خصومت و جنگ داخلی را در جامعه شیعه پاشیدی، آنوقت می خواهی با چند برگ فتوکپی همه این فجایع و مصائب را به دامان تاریخ دفن کنی؟

و عجبا که رهروان استاد مزاری درباره او می گویند: رهبر کسی است که زیربنای مکتبش را صداقت و قربانی در برابر سرنوشت مردم تشکیل بدهد. مقصود شما از صداقت همین است که خون مردم را ریختن و با چهار برگ فتوکپی، بر سرشان کلاه گذاشتن؟ اگر صداقت این است الحق و الانصاف که استاد مزاری صادق ترین رهبر در جهان بود!

  3- تاریخ انعقاد این به اصطلاح معاملات و قراردادها،مربوط به ماه ها قبل از حادثه 23 سنبله و حتی قبل از تعیینات حزب وحدت است؛ مثلا تاریخ سند شماره 8، 12 حمل 73 و سند شماره 9، 4/3/73 و شماره 10، تاریخ 12/3/73 است. و همینطور بقیه اوراق که یا اصلا ًتاریخ ندارند و یا اگر دارند، مانند نمونه های فوق است.

نشر کنندگان این اوراق نیز در مقدمه ای که برای آنها نوشته اند، چنین می گویند: «اسناد مذکور مربوط به قبل از جنگ اخیر و تعیینات حزب وحدت می باشد و انتشار این اسناد در گذشته به خاطر رعایت بعضی مسائل صورت نمی گرفت. چون اصلا ًمردم ما شناخت درستی از آنها نداشتند، ممکن بود که انتشار اسناد مسایل لاینحل و خطرسازی بوجود آورد و موجودیت و اتحاد حزب وحدت را در خطر اندازد. ثانیا ًبسیاری از آنها با عناوین بزرگ مذهبی و لباس مقدس روحانیت در حزب وحدت حضور داشتند و امکان اینکه مردم ما خیانت آنها را باور نکنند، بسیار بود...»[14][14]

در رابطه با تاریخ این اسناد  و نیز توجیه حضرات، دو نکته را قبل یادآوری می دانیم:

الف: اگر شما واقعا از ماه ها قبل چنین اسناد موثق و محرمانه را در اختیار داشتید که بنا بر مندرجات آنها، بخشی از سران حزب وحدت در صدد معامله و خیانت به آرمان حزب و سرنوشت مردم خود بودند و در عین اطلاع و آگاهی، مردم و شورای مرکزی را در جریان قرار نداده اید، این خود نوعی خیانت به حزب و مردم است.

گذشته از این، اگر هم گفته شما را قبول کنیم که در گذشته ها روی برخی مصالح از انتشار آنها خودداری کرده اید، حداقل قبل از تهاجم و کودتا، این اسناد را در اختیار مردم و شورای مرکزی قرار می دادید تا آنها می دانستند که دعوا بر سر چیست؟ اینجا دیگر حرمت ها شکسته شده بود و کار به توپ و تانک رسیده بود و از مرز مصالح عبور کرده بودید؟

ب: در جریان تعیینات حزب وحدت، همه شاهد بودند که شما خود را به آب و آتش زدید تا دیگران را ترور شخصیت و بدنام کنید و ریاست استاد مزاری را تثبیت نمایید. در این عرصه تا حملات مسلحانه به اقامتگاه های رهبران حزب، قتل و آدم کشی، جنگ تبلیغی و ترور شخصیت، تهدید و تطمیع و توسل به اسلحه دلار پیش رفتید. اگر واقعا ًچنین اسناد موثقی در دست داشتید، آنهمه غوغا سالاری و تفنگ سالاری راه نمی انداختید، همین اسناد را به شورای مرکزی ارائه می دادید و می گفتید: «آقایان! بر اساس این مدارک معتبر و محرمانه، اینها خائن به حزب و مردم هستند و نه تنها حق کاندید شدن ندارند بلکه باید محاکمه و مجازات شوند.»

اگر واقعا چنین سلاح برنده ای را در اختیار داشتید، چرا به چوب و چماق، تفنگ و خشونت، دلار و کلدار متوسل شدید؟

می گویید: «بسیاری از آنها با عناوین بزرگ مذهبی و لباس مقدس روحانیت در حزب وحدت حضور داشتند.» بسیار خوب! مگر آقای مرتضوی لباس روحانیت نداشت که ماه ها قبل از تعیینات، در ماه رمضان، شب قدر و در محراب و مسجد توسط ارازل چماق به دست مورد هتک حرمت قرار گرفت؟ مگر آقای فصیحی ورسی لباس روحانیت نداشت که به دست گروپ های مسلح شما کشته شد؟ آیت الله بهشتی مگر عنوان بزرگ مذهبی نداشت که از ترس مهاجمین مسلح شما ... براستی قبل از انتشار اسناد و حادثه 23 سنبله، حرمت و حریمی مانده بود که توسط شما نشکسته باشد تا کتمان اسناد را از آن جمله حساب کنیم؟

وانگهی، بر فرض هم قبول کنیم که شما با هم حزبی های تان بخاطر «حفظ اتحاد و موجودیت حزب وحدت» مدارا و اغماض کردید، در مورد حرکت اسلامی این کتمان اسناد را چگونه توجیه می کنید؟ شما که از اول حرکت اسلامی را «باند شرور مولوی محسنی» می گفتید! اسناد خیانت این باند شرور را روی چه مصالحی پنهان و کتمان کردید و چرا مردم را در جریان خیانت و توطئه اینها قرار ندادید؟

سخن آخر اینکه، تمام این باصطلاح اسناد با یک نوع تایپ و با یک قلم، حروفچینی شده است؛ مثلاً قرار داد ریاست جمهوری با آقای اکبری با همان تایپ و قلمی است که قرارداد مصطفی کاظمی با فهیم. در عین حال ابلاغیه وزارت دفاع برای امنیت ملی باز هم با همان قلم است. همینطور سایر اوراق. سازنده و جعل کننده این اسناد آنقدر ناشی و بی تجربه بوده است که نمی دانسته در دنیا انواع مختلف دستگاه تایپ و با قلم های متفاوت وجود دارد. او فکر می کرده که در تمام ادارات افغانستان و در همۀ دنیا فقط یک نوع تایپ وجود دارد؛ آنهم از همان نوعی که سازنده محترم این اسناد در اختیار داشته است. فاعتبروا یا اولی الابصار!

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1159 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 12:43

چرا در افغانستان از هنر مندان  قدردانی نمی شود؟

در همه  کشورها ، از هنر مندان خود قدر دانی می کنند ؛ اما در افغانستان از هنرمندان زبر دست که در هیچ کشوری یافت نمی شود، کسی قدر دانی نمی  کند؟

این یک ضرب المثل معروف است که نمد سیاه سفید نمی شود ؛ اما ما در افغانستان هنرمندانی داریم که 22 سال است با هنر مندی این کار را انجام می دهند و هیچکس به هنر و نبوغ آن ها توجه ندارند. سفید سازی نمد سیاه تنها هنر نوابغ ما نیست  و هنر بزرگ تر از آن هم دارند. هنر مندان ما کلاغ را هم رنگ می کنند و بنام طوطی می فروشند و هیچکس هم نمی توانند، بفهمند متاعی که خریده کلاغ است نه طوطی!

باری عزیزان من! هنر مندان زبر دست ما ، چهره یک خاین را که به مردم تشیع و هزاره افغانستان خیانت کرد و با جنایات خود ، تاریخ مردم تشیع را در افغانستان سیاه کرد، سفید می کنند و جغد شومی که زندگی را بر بخشی از مردم شیعه در غرب کابل و بامیان و هزاره جات تباه کرده و وندهای بی بند و بار خود را بر سرنوشت شان مسلط کرده بود، با هنر مندی تمام بحیث یک طوطی شیرین سخن به مردم قالب می کنند.

هنرمندان چیره دست ما یک جنایتکار را که تنها در سه سال 23 جنگ را با اقوام و گروه های مختلف به راه انداخت ، به حیث یک آدم صلح جو معرفی  می کنند و یک دیکتاتوری که از مقام دبیر کلی به حیث یک شاه مستبد حکم می راند و هرصدایی که به انتقاد بلند می شد، در گلو خفه می کرد و به منتقدان خود خروار ها برچسب خرد کننده می چسباند، به حیث یک عدالت خواه ، به مردم معرفی می کنند. آیا کسی در جهان هنری از این بالا تر سراغ دارد؟ در میان هنرمندان جهان کدام هنرمند می تواند ، چنین هنری از خود به نمایش بگذارد؟

عبد العلی مزاری به حیث دبیر کلی حزب وحدت اسلامی افغانستان انتخاب شده بود، حزبی که از خود میثاق نامه داشت ، شورای مرکزی داشت و شورای نظارت داشت ؛ اما استاد عدالت جوی ما همه را کنار زد و از آن ها تنها نهادهای تشریفاتی که چاپلوسی استاد را می کنند، ساخت و اگر کسی از چاپلوسی و مدح و ثنا و نثار القاب شاهانه برای اعلی حضرت مزاری خود داری می کرد، سزایش مرگ و برچسب خیانت و تشیع درباری و هزاران برچسب دیگر بود. شخصیت عدالت خواه ما نمی توانست حتی کسانی  که او را به این قدرت رسانده بود، تحمل کند و توطئه یک کودتا را علیه آن ها چید تا برای همیشه افراد منتقدی که از جنگ طلبی های او انتقاد می کردند، از سر راه بردارد تا خود با خیال راحت به خدمت گذاری برای گلبدین حکمتیار مشغول شود.

حالا کسی که مردم خود را به دم توپ و موشک گروه ها و اقوام مختلف انداخته و حقوق تعریف شده کادر حزب وحدت را نمی تواند طبق میثاق وحدت ، رعایت کند و خود را خسروی می داند که صلاح مملکت خویش را خود می داند، چگونه می تواند در افغانستانی با ده ها قوم و نژاد خورد و کلان ، عدالت بر پا کند. انگار عدالت از نگاه هنرمندان مزاری پرست ما ، یکه تازی مزاری و وندهای بی بند و بار و کمونیست های مائوئیسمی است که وی در اطراف خود جمع کرده است.

جنایات مزاری در کابل و مناطق دیگر تحت کنترل او بود که سبب شد ، اقوامی که از آن همه جنایات کینه به دل گرفته بودند، گاهی در فیلمی مثل کابل اکسپرس و گاهی در دایره المعارف ، قوم و نژاد هزاره را ، دزد ، جنایتکار و بی رحم و ... معرفی کنند.

غوغا سالاران زمانی که از این فیلم ها و مقاله ها خبر یافتند به جای اینکه به علت توجه کنند و ببینند کارنامه چه کسی ، این قوم را سیاه کرده که هر از گاهی مردم مظلوم هزاره را اینگونه معرفی می کنند، تنها به اعتراض و غوغا بسنده کردند ؛ اما آیا این لکه ننگین از دامن مردم هزاره پاک می شود وقتی جنایتکار و سردسته وند ها به حیث سمبل و نماد مردم هزاره معرفی شود؟

آیا خیانتی بزرگتر از این وجود دارد که یک قوم و نژادی که همیشه کشتار شده و در مسیره راه اموال شان دزدیده و سر شان بریده گشته و استخوان های شان در مسیر راه  مانده و هزاران نوع مظلومیت را چشیده ، به حیث یک قوم دزد ، راهزن ، قاتل و ظالم شناخته شود؟ اگر کارنامه سیاه سه ساله مزاری و وندهای او نبود، هرگز آن فیلم ها ساخته نمی شد و آن مقاله ها نوشته نمی گشت.

 

 

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : هنر مند‘ مزاری ‘ کابل اکسپرس ‘ دایره المعارف, نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1282 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1392 ساعت: 10:34

شیعیان افغانستان در سی سال گذشته همواره جنگ خانگی داشته اند. این جنگ خانگی تا زمانی که دولت کرزای روی کار آمد و تفنگ ها را جمع آوری کرد ، همواره وجود داشته  است. بخاطر جنگ خانگی احزاب بود که مردم به ستوه آمدند و همه از این جنگ خسته شدند و ضرورت وحدت و اتحاد را همه به جان و دل لمس کردند. حزب وحدت از این درک عمومی تولد یافت. جالب اینجا بود که همان کسانی که جنگهای خانگی را شروع کرده بودند و گوی سبقت را در این میدان از همه ربوده بودند، وقتی این خواسته عمومی را درک کردند همان افراد و احزاب نخستین افراد بودند که منادی وحدت و اتحاد شدند ؛ اما چون برای آن ها وحدت نه یک نیاز و ضرورت که یک ابزار برای رسیدن به قدرت و امیال شهوانی بود ، از آن نیز برای جنگ خانگی استفاده کردند و با یکه تازی و کودتا در صدد قبضه قدرت و حذف رقبا برآمدند. اگر دیروز با عنوان گروه و حزب خود بدنبال حذف دیگران بودند بعد از آن که بر اریکه قدرت تکیه زدند، با استفاده از عنوان حزب وحدت به دنبال جنگ و برادر کشی افتادند.

اکنون 19 سال از مرگ مردی می گذرد که کارنامه اش پر است از جنگ و جنایت و برادر کشی و  قتل و غارت ؛ اما با این وجود ، پرستندگان این مرد یا بخاطر عشق کور شان یا بدلیل منافع مادی و حزبی، با شارلاتانیسم و تبلیغات پر حجم، از او یک قدیس می سازند و اوصافی برای بر می شمارند که نداشت و کارنامه هایی برای او می سازند که عملکردش کاملا بر ضد آن بود.

می گویند: مزاری عامل اتحاد و یکپارچگی شیعیان افغانستان بود که این نه تنها دروغ محض است که واقعیت کاملا مخالف آن است. مزاری در طول عمر خود همیشه در جهت جنگ و خونریزی و کشتن رقبا گام برداشته و جنگ داخلی در میان احزاب شیعی توسط سازمان نصر شروع شد که مزاری تعیین کننده ترین شخص در این سازمان بود . زمانی هم که مردم شیعه از اختلاف و جنگ داخلی و برادرکشی که ارمغان مزاری و سازمان نصر بود، به ستوه آمدند و وجود اتحاد در میان احزاب شیعه به یک ضرورت تبدیل شد، مزاری و سازمان نصر بر موج آن سوار شدند و مزاری رندانه خود را در رأس آن قرار داد و بعد شروع کرد به عملیات های تصفیوی  تا شخصیت های دیگر را از میان ببرند و تمام قدرت را در دستان سازمان نصر قرار دهند. شهید صادقی نیلی فدای همین امیال قدرت پرستانه باند مزاری شد . شهید صادقی نیلی به حیث فرمانده عمومی حزب وحدت انتخاب شده بود که مربوط به پاسداران جهاد بود. بعد از شهادت مرموزانه صادقی نیلی ،‌ فرماندهی به یکی از فرماندهان سازمان نصر رسید و این سازمان که هم دبیرکلی حزب را در اختیار داشت و هم فرماندهی نظامی، در واقع تمام حزب را در اختیار گرفته بود و می توان گفت: حزب وحدت شده بود سازمان نصر و سازمان نصر حزب وحدت.

مزاری  بعد از آن که اینگونه قدرت را در قبضه خود گرفت، به تدریج همه پست های کلیدی را به مائویسم های بازگشته از کویته و کمونیست های ملحق شده به حزب سپر د و افراد متعهد و مؤمن را کنار گذاشت. میثاق وحدت که قانون اساسی حزب وحدت به شمار می رفت، با یکه تازی و ترکتازی مزاری کنار گذاشته شد و میل ، شهوت و خواسته مزاری شد قانون و هرکس با امیال بابه مخالف بود ،‌انگ خاین خورد. از شورای مرکزی و شورای نظارت تنها اسمی باقی مانده بود که سر انجام  عالیجناب بابه  آن را هم تحمل نکرد و با کودتای 23 سنبله اعضای شورای نظارت و بسیاری از اعضای شورای مرکزی را کنار گذاشت و حزب وحدت را رسما به حزب مزاری تبدیل کرد.

مزاری در طول سه سال قدرت در غرب کابل 23 جنگ علیه اقوامی چون تاجیک ، ازبک و پشتون و نیروهای اسماعیلیه و احزابی مثل حرکت اسلامی و بخشی از حزب وحدت به راه انداخت. در این سه سال مردم شیعه و هزاره در کابل هم از جانب دشمنانی که مزاری جنگ طلب ، بمباران و موشک باران شدند و مورد غارت و چپاول قرار گرفتند و هم از جانب وند های مزاری که برای خود هیچ حد و مرزی قایل نبودند، نه به خدا پایبند بودند و نه از شرف و خصال انسانی بویی برده بودند ، خدای شان شهوت بود و دین شان جنگ و غارت و مذهب شان بی بندو باری . در این وضعیت معلوم است که مردم بیچاره در غرب کابل در چه جهنمی زندگی می کرده اند. بی جهت نیست که از زبان مردم کابل در آن زمان سخنانی اینگونه گفته می شد:بیایید 7 خر و دو بز خود را ببرید و یک گاو ما را پس بدهید. به مزاری  لقب بز مندی داده بودند و به حزب وحدت ، حزب وحشت. حقا که حزب وحدتی که دبیرکلش مزاری جنگ طلب و خونریز باشد که قدرتی که بدون جنگ بدست آید بقول خودش مزه ندارد و سربازانش وندهایی که شپش و موهای جنگلی افتخار و تریاک شارژ کننده و نیرو دهنده شان باشد، حزب وحشت است و معلوم است که چه وحشتی حاکم کرده است.

 

 

 

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : حزب وحدت ‘ مزاری ‘ موج سواری ‘ سازمان نصر‘ صادقی,نیلی , نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1201 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1392 ساعت: 8:47

 متکلم متبحر و رجالی متخصص و فیلسوف دهر و فقیه عصر حضرت آفت الله الاعظم عبدالغل مزاری ، از علمای سرشناس و وارسته افغانستان بود که در راه اعتلای اسلام به شهادت رسید. اندیشه های فقهی ، کلامی و سیاسی او نشان دهنده عمق فکر و اندیشه استاد مزاری است. از این استاد کتاب های زیادی در فقه و رجال و کلام و فلسفه بر جای مانده که در حوزه های علمیه تدریس می شود و مجتهدان بنام همچون آفت الله محقق مزاری ، آفت الله خلیلی و آفت الله عرفانی و غیره آن ها را تدریس می کنند. در عرفان هم ، استاد مزاری شاگردان مبرزی تربیت کرد. یکی از شاگردان استاد مزاری در عرفان ، عارف نامی شفیعی دیوانه بود. شفیعی از بس در عرفان سرامد شده بود که او را دیوانه می گفتند. وقتی شفیعی بعد از کشیدن چرس یا تریاک به خلسه فرو می رفت ، ذکر "یا بابه یا بابه" اش بلند می شد و دیگران را هم به وجد می آورد. استاد مزاری همچون امام حسین (ع) که گفت : به خدا هرگز تن به ذلت نخواهم داد ، عزتمندانه در مقابل طالبان و مزدور و نفوذی طالبان یعنی گلبدین حکمتیار جنگید و در سنگر مبارزه با وحشیان طالبان و گلبدین به شهادت رسید و هرگز تن به اسارت نداد. آفت الله مزاری در زندگی خود همیشه از دنیا پرستی دوری می کرد و هرگز به دنبال قدرت نبود و همیشه از آن گریزان بود. او  با هیچکس برای کسب قدرت نجنگید و برای آن رقابت نکرد. اینکه گفته میشود مزاری برای قبضه همه قدرت در دستان خود ، حسینی ، شهید عاقلی و شهید صادقی نیلی را کشته ، یا علیه مخالفانش کودتای 23 سنبله به راه انداخته ، همه دروغ است. دست او به خون هیچ بی گناهی آلوده نشد. شایعاتی که نقل می شود که مزاری جنگهای داخلی و خانگی را در مناطق هزاره جات میان گروه های شیعی بر افروخت هم دروغ است و اینکه برخی گفته اند حدود پنج هزار نفر از شیعیان در غرب کابل از سوی او کشته شده اند هم دروغ است. مزاری همیشه به دنبال وحدت شیعیان و مسلمانان بود و هیچگاه از جنگ های داخلی و جنگ با احزاب و گروه های شیعی حمایه نکرد. او برای ایجاد وحدت چه از خود گذشتگی ها که نکرد و برای آن که میان احزاب شیعه اتحاد بر قرار شود ، او بر خلاف دیگران که با چنگ و دندان به پست دبیرکلی چشم دوخته و به آن چسبیده بودند ، داوطلبانه از آن در حالی که حقش بود چشم پوشید و آن را برای شخصیت های دیگر از احزاب شیعه واگذارکرد. او هرگز به دنبال آن نبود که درسایه ایجاد حزب وحدت ، قدرت را در خود وسازمان نصر افغانستان متمرکز کند و مانند دیگران نبود که وحدت برای من و حول محور من و اگر نشد وحدت بی وحدت .و کشتن صادقی نیلی هم هرگز برای این منظور نبود. صادقی نیلی ، فرمانده عمومی حزب وحدت اسلامی، بدست سید انوری کشته شد نه بدست استاد مزاری. مزاری با آن وارستگی و تقوا و پارسایی ، چگونه می آید  فرمانده حزب وحدت را می کشد؟ به نفع او هم نبود. او که نمی خواست همه قدرت را خود قبضه کند و سازمان نصر را برگرده دیگران سوار کند پس چرا باید صادقی را بکشد؟

استاد مزاری وقتی با التماس فراوان دیگران برای بعهده گرفتن سمت دبیرکلی ، مجبور شد آن را قبول کند ، مو به مو طبق منشور حزب وحدت "بنام میثاق وحدت"عمل می کرد و هیچ کاری را خارج از اختیارات خود انجام نمی داد. او همواره با ارکان حزب وحدت مشوره می کرد و هرگز مانند دیگر دبیر کل ها خود را یک پادشاه تصور نمی کرد. کلمه معروف شاهان که می گویند:"صلاح مملکت خویش خسروان دانند" هرگز از زبان او و یاران و اعضای دفترش شنیده نشد که نشد. در زمان دبیر کلی او طبق میثاق وحدت ، کارها و اعمال استاد زیر نظر شورای مرکزی و شورای نظارت قرار داشت و هرگز آن دو نهاد به حاشیه رانده نشده بود و این بخاطر خصلت استاد مزاری در تقوا و زهد بود که از استبداد و یکه تازی و دیکتاتوری بیزار بود. او علیه هیچ کس توطئه نکرد و هرکس با نظر او مخالف بود ، برایش عزیز و محترم بود . برخلاف دیگران که صاحبان آرای مخالف را می کشند ، او هرگز در صدد حذف فیزیکی یا ترور شخصیت مخالفان خود بر نیامد که نیامد.

در پایان وقتی مدت دبیر کلی او به اتمام رسید ، با خوشحالی تمام آن را به دیگری واگذار کرد. او هرگز در صدد نشد که خود را همچنان بر دیگران تحمیل کند و مانند دیگران با تقلب و رشوه دوباره خود را بر سر کار بیاورد. وقتی رأی نیاورد با خرسندی از آن استقبال کرد و کنار رفت و حزب وحدت را همچنان یکپارچه و قدرتمند تحویل داد بدون آن که هیچ انشعابی در آن ایجاد شده باشد و این از درایت ، کاردانی و از سر خیرخواهی و وحدت طلبی و ایثارگری ها و مشورت های او با دیگران بود که در مدت دبیرکلی اش توانست همه شخصیت ها و گروه های قبلی را در کنار خود حفظ کند و از انشعاب و اختلاف جلوگیری کند. اگر او دیکتاتوری و یکه تازی می کرد شخصیت های مهم دیگر با او مخالف می شدند و از کنار او رفته و انشعاب می کردند. حضرت استاد مزاری در شب 23 سنبله تصمیم داشت با شخصیت های مخالف که از شدت مشورت مزاری با آن ها رنجیده بودند ، رو بوسی کند که آن ها خبر یافتند و فرار کردند و استاد با یارانش نتوانستند به این فیض عظمی برسند و این آرزو در دل استاد ماند. نفرین بر کسانی که فرار کردند و استاد را از فیض عظمای روبوسی  در شب 23 سنبله محروم کردند. در آن شب هرچند استاد موفق شد با مصباح و تعدادی از یاران فراری بغل کشی کند ، اما چه سود که شخصیت های اصلی چون اکبری و فاضل و عالمی و مرتضوی فرار کرده بودند و استاد مزاری نه توانست با آن ها مشوره کند و نه توانست روبوسی کند.

بعد از این ماجرا استاد که هرگز به گلبدین حکمتیار تکیه نکرده بود و علیرغم اصرار زیاد گلبدین که تپه اسکاد را می خواست ، مزاری آن تپه استراتیژیک را به گلبدین نبخشید. بخاطر این مسأله میان مزاری و گلبدین بارها درگیری شد. آخر الامر گلبدین به استاد پیشنهاد کرد گذشته ها را فراموش کنند و هردو باهم در مقابل دشمن جدید ، طالبان بجنگند. آن هردو در مقابل طالبان آن قدر عزتمندانه جنگیدند تا اینکه استاد مزاری کشته شد و استاد گلبدین بدست طالبان اسیر شد. استاد مزاری که از مکتب امام حسین(ع)‌درس آموخته بود ، اسارت را برای خود ننگ می دانست و مرگ با عزت را در مقابل تسلیم و زنده ماندن ترجیح می داد ، در سنگر مقاومت علیه طالبان کشته شد و تن به خواری اسارت نداد

یاران چه  ذلیلانه     رفتند و از این خانه 

آن قاتل انسان ها     با  زنجیر  و  زولانه

د

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : دروغ های بزرگ برای مزاری , دروغ شاخدار , ماه حوت , بابه مزاری , شهید مزاری , نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1228 تاريخ : پنجشنبه 8 اسفند 1392 ساعت: 22:13

ننگ قوم هزاره

قهرمان جنگ و خونریزی مزاری پلید

خون انسانهای مظلوم از دهانت می چکید

 

ترکتازی می نمودی غرب کابل ای دغل

وندها در زیر فرمانت شکم ها می درید

 

شد بیا تاریخ آزرگان همانند ذغال

از جنایات تو کابل اکسپرس آمد پدید

 

گرچه وندی ها ترا مثل خدا کرنش کنند

صفحه قاموس ها چیز دگر دارد نوید

 

ننگ قوم خود شدی با وند های بی خدا

بیوگان از دست افرادت ستم ها می کشید

 

گلبدین ها از تو راضی و خداوند خشمگین

مارهایت روز و شب مردان مؤمن می گزید

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : ننگ قوم هزاره ‘ کابل اکسپرس ‘,قاموس ‘ مزاری , نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1205 تاريخ : پنجشنبه 24 بهمن 1392 ساعت: 1:33

شهید راه چوکی  او  مزاری

رفتی به جندم خوکی او مزاری

گلبدین تو ره سودا کرد به طالب

خلیلی داد دوکی او مزاری

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : مزاری ‘ بابه ‘ دروغگو ‘ شهید مزاری ‘ بابه مزاری ‘ شهید راه چوکی ‘ گلبدین ‘ خلیلی, نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1406 تاريخ : دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت: 13:36

در این روز ها که اواخر ماه حوت است ، دروغگویی به اوج خود رسیده است. مزاری پرستان فضا را از دروغ پر کرده اند و هرکه در مسابقه دروغگویی و دروغ پردازی دروغ گنده تر و بزرگ تر بگوید ،  برنده تر است و بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد.

دروغ های بزرگی مثل :

-       رهبر شیعیان افغانستان!

-       وحدت بخش شیعیان افغانستان!

-       شهید!

-       فریاد گر عدالت خواهی!

-       و...

در اینجا یکی از دروغ های بزرگ پرستندگان مزاری بحث و بررسی می شود:

"مزاری وحدت بخش میان شیعیان افغانستان" یا "مزاری کسی بود که با تشکیل حزب وحدت اسلامی ، بین شیعیان وحدت و اتفاق ایجاد کرد" و از این جور تعبیرات.

این جملات دروغ بسیار بزرگی است. نه تنها دروغ است بلکه واقعیت دقیقا مخالف آن است..

مزاری عامل وحدت شیعیان یا روشن کننده آتش اختلاف و جنگ خانگی؟

اگر قرار بر دروغگویی نباشد ، واقعیت و حقیقت آن است که مزاری و اطرافیانش اولین کسانی بودند که در هزاره جات جنگ داخلی به راه انداختند. صرف نظر از اتهام کشتن عاقلی ، مزاری با متهم کردن حزب حرکت اسلامی به رهبری حضرت آیت الله محسنی قندهاری ، به ضد ولایت فقیه بودن‌، جنگ های خونینی به راه انداخت و افراد بسیاری از مردم شیعه را در  هزاره جات در این جنگ های خانمان سوز به کام مرگ فرستاد و زندگی بسیاری از مردم را در قره باغ و جاغوری به تباهی کشاند. کودکان زیادی را یتیم کرد و مادران زیادی را به داغ فرزندان شان نشاند. سازمان نصر تحت قیادت مزاری و امثالش در قره باغ و جاغوری با گروه هایی مثل حرکت اسلامی ، سازمان نهضت اسلامی و حزب اسلامی همواره مشغول نبرد بود و جنگ داخلی بود. و این سازمان برای رسیدن به اهداف خود که سیطره بر کل هزاره جات بود ، از هیچ کوششی دریغ نکرد. همین طور این سازمان در بامیان و یکاولنگ با شورای اتفاق و بعضا با پاسداران جهاد و حرکت اسلامی مشغول جنگ خانگی بود.

همین کار را سه همکار سازمان نصر ، یعنی اکبری ورسی ، صادقی نیلی و صالحی ارزگانی در پیش گرفتند که جنگ های خانگی به راه انداخته و بنام ولایت فقیه ، با احزاب دیگر از جمله شورای اتفاق به رهبری آیت الله بهشتی می جنگیدند.

وقتی مردم از این جنگ های خانگی به ستوه آمدند و همه چه در سطح رهبران و چه در سطح عامه مردم به این درک رسیدند که جنگ های خانگی متوقف شود و میان شیعیان وحدت ایجاد شود ، مزاری که خود آتش بیار و در واقع از مخترعان جنگ های خانمان سوز داخلی در بین هزاره جات و تشیع بود ، با موج سواری این بار خود را  منادی وحدت جا زد! او با همین نیرنگ به همراه رفیق جنگ طلب و آدم کش خود اکبری ، دبیر کلی حزب وحدت را قبضه کرد. مزاری اما در پی وحدت واقعی نبود بلکه می خواست ، قدرتی را که از طریق جنگ های داخلی به دست نیاورده بود ،‌ از این طریق کمایی کند.

سازمان ها و احزاب دیگر نیز که از طرفی از جنگ های داخلی به ستوه آمده بودند و از طرف دیگر هدف اصلی مزاری و سازمان نصر را به خوبی درک نکرده بودند ، در یک اشتباه فاحش با دبیرکلی مزاری موافقت کردند و شورای اتفاق نه گانه را منحل کردند.

در این میان تنها آیت الله محسنی قندهاری بود که نیت واقعی مزاری و سازمان نصر را می دانست ؛ چون سال ها با این سازمان دست و پنجه نرم کرده بودند. می گویند دو شخص ، انسان را خوب می شناسد ؛ یکی خود انسان و دیگری دشمن انسان. محسنی فهمیده بود که مزاری و سازمان نصر تنها هدفش از این کار قبضه قدرت و سوار شدن بر گرده دیگران است و به زودی دیگران را کنار زده و خود را وارث علی الاطلاق خواهد کرد. از این جهت شرط هایی گذاشت تا با ایجاد شورای علما و امثال آن فیلتر ها و موانعی برای یکه تازی سازمان و در رأس آن مزاری ایجاد کند ؛ اما مزاری که فهمیده بود با پذیرش شرایط آیت الله محسنی به نیات خود دست پیدا نمی کند و با ایجاد این شورا ، یک نهادی ایجاد می شود که او نمی تواند ریاست آن را به دست بگیرد و آن نهاد هم بالا تر از خود او خواهد شد ،‌ با آن شرط موافقت نکرد و محسنی را متهم کرد با وحدت شیعه مخالف است.

اما مزاری وقتی پس از دبیر کلی قدرت را به چنگ گرفت ، به تدریج سعی کرد دیگران را از آن کنار بزند و سازمان نصر را بر همه مسلط کند. او برای رسیدن به این هدف از هیچ کاری دریغ نکرد. یکی از اقدامات او برای سلطه جذب افراد بی دین مانند شعله ای ها ، کمونیست ها و مائوئیست ها به حزب وحدت بود تا بوسیله آن ها نیروهای مذهبی را کنار بزند. راه دیگر حذف فیزیکی مخالفان بود. او صادقی نیلی را که به حیث فرمانده عمومی حزب وحدت انتخاب شده بود ، ترور کرد و خود را یک قدم به قبضه کامل قدرت و حزب وحدت نزدیک کرد چون یکی از موانع مهم ، برداشته شد.

از این جا به بعد مزاری خود را صاحب اصلی حزب وحدت می دانست. به همین خاطر نه مثل یک  دبیرکل که مانند یک پادشاه عمل می کرد و زمانی که شورای نظارت یا کمیته مرکزی حزب خطاهای او را تذکر می دادند یا کارها و اقدامات او را بر خلاف اهداف و قانون میثاق وحدت می دانستند ،‌ با بی شرمی تمام می گفت :"‌صلاح مملکت خویش خسروان دانند!"

بر همین اساس بود که وی حتی نزدیکترین یاران خود مانند اکبری را هم تحمل نتوانست. اکبری که یکطرف در بامیان دبیرکلی او را برای سال دوم تمدید کرده بود ، بخاطر تکروی ها و استبداد مزاری با او مخالف شده بود. در پایان دومین سال دبیر کلی و تمام شدن وقت دبیر کلی مزاری ، نمایندگان کمیته مرکزی جمع شدند تا دبیر کل را انتخاب کنند. در انتخاباتی که شد ، آقای مزاری رأی نیاورد. این برای مزاری و سازمان نصر که خود را صاحب حزب وحدت می دانستند غیر قابل تحمل و غیر قابل پذیرش بود. از این خاطر نتیجه انتخابات را قبول نکرد. نمایندگان و شورای نظارت که می خواستند وحدت شیعه محفوظ بماند در برابر خواسته غیر قانونی مزاری و سازمانی ها کوتاه آمدند و موافقه کردند تا یک بار دیگر انتخابات تجدید شود. این بار مزاری و طرفدارانش با دادن رشوه به تعداد زیادی از نمایندگان شورای مرکزی و وعد و وعید ها یک اکثریت نسبی ضعیف را بدست آورد و نتیجه انتخابات از طرف مزاری و سازمان نصر پذیرفته شد!

یعنی اینکه وحدت و انتخابات تنها زمانی قابل قبول است که مزاری و سازمان نصر در رأس آن باشد و گرنه... مزاری به این نیز اکتفا نکرد و بیش از پیش به نقض میثاق وحدت و خود رأیی و تکروی پرداخت. حزب وحدت اساسنامه ای بنام میثاق وحدت داشت و برای خود شورای مرکزی و شورای نظارت داشت ؛ اما مزاری به هیچکدام آن ها توجه نمی کرد و نه تصمیمات شورای مرکزی و نه تصمیمات و مصوبات و تذکرات شورای نظارت را اجرا می کرد. او می خواست همه قدرت مانند یک پادشاه درخدمت دبیر کل باشد و دیگران بله قربان گوی او و گرنه باید حذف می شدند. یکی از تصمیمات مشترک شورای مرکزی و شورای نظارت این بود که حزب وحدت نه با مسعود بجنگد و نه با گلبدین بلکه بی طرفی اختیار کند ؛ اما سازمان نصر که با جنگ سرشته شده بود و بدون قتل و خون نمی توانست زندگی کند ، بر خلاف سران حزب وحدت و نظر شورای مرکزی و شورای نظارت ، جنگ را بر حزب و بر مردم هزاره و تشیع تحمیل کرد و مردم غرب کابل را زیر آماج موشک ها و توپ ها و حمله ها قرار داد.

سر انجام مزاری و اطرافیانش که مزاحمان را نمی توانست تحمل کند و با شانتاژها و تهمت ها و ... نتوانسته بودند کنار بزنند ، کودتای 23 سنبله را به راه انداخت و علیه شورای مرکزی و نظارت و مخالفان جنگ و خونریزی ، جنگ به راه انداخت و می خواست همه مخالفان خود مانند اکبری و مرتضوی و فاضل و ... را بکشد ؛ اما از بخت بد مزاری ساعاتی پیش از عملیات مزاری علیه مخالفان ، اکبری و فاضل و عالمی و ... از نیت او خبر یافته بودند و فرار کرده بودند در نتیجه وقتی عملیات شروع شد ، از افراد مهم مخالف به جز شهید مصباح دیگران جان سالم به در بردند و بدین گونه حزب وحدت به دو شعبه مزاری و اکبری تقسیم شد.

این تنها مختصری بود از کارنامه مزاری.

اکنون شما قضاوت کنید ، آیا مزاری وحدت خواه بود یا وحدت ستیز؟

آیا این ادعا که  مزاری منادی وحدت و ایجاد کننده وحدت بود ، دروغ بزرگی نیست؟ کسی که جنگ داخلی به راه می اندازد و مخالفان را به هر قیمتی شده حتی جنگ و درگیری و کشتار ، می خواهد کنار بزند ،‌ وحدت خواه است؟ کی و چه زمانی مزاری برای وحدت ایثار کرده است؟ مزاری وحدتی می خواست که همه مطیع بی چون و چرای او باشد و این گونه وحدت را همه طالب است که همه دور او جمع شوند و در اطاعت از او متحد باشند!

 

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : جنگ طلب ‘ مزاری ‘ عبد العلی مزاری ‘ دیکتاتور ‘ جنایتکار, نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1117 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 ساعت: 16:49