مزاری جنگ طلب

ساخت وبلاگ

در این روز ها که اواخر ماه حوت است ، دروغگویی به اوج خود رسیده است. مزاری پرستان فضا را از دروغ پر کرده اند و هرکه در مسابقه دروغگویی و دروغ پردازی دروغ گنده تر و بزرگ تر بگوید ،  برنده تر است و بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد.

دروغ های بزرگی مثل :

-       رهبر شیعیان افغانستان!

-       وحدت بخش شیعیان افغانستان!

-       شهید!

-       فریاد گر عدالت خواهی!

-       و...

در اینجا یکی از دروغ های بزرگ پرستندگان مزاری بحث و بررسی می شود:

"مزاری وحدت بخش میان شیعیان افغانستان" یا "مزاری کسی بود که با تشکیل حزب وحدت اسلامی ، بین شیعیان وحدت و اتفاق ایجاد کرد" و از این جور تعبیرات.

این جملات دروغ بسیار بزرگی است. نه تنها دروغ است بلکه واقعیت دقیقا مخالف آن است..

مزاری عامل وحدت شیعیان یا روشن کننده آتش اختلاف و جنگ خانگی؟

اگر قرار بر دروغگویی نباشد ، واقعیت و حقیقت آن است که مزاری و اطرافیانش اولین کسانی بودند که در هزاره جات جنگ داخلی به راه انداختند. صرف نظر از اتهام کشتن عاقلی ، مزاری با متهم کردن حزب حرکت اسلامی به رهبری حضرت آیت الله محسنی قندهاری ، به ضد ولایت فقیه بودن‌، جنگ های خونینی به راه انداخت و افراد بسیاری از مردم شیعه را در  هزاره جات در این جنگ های خانمان سوز به کام مرگ فرستاد و زندگی بسیاری از مردم را در قره باغ و جاغوری به تباهی کشاند. کودکان زیادی را یتیم کرد و مادران زیادی را به داغ فرزندان شان نشاند. سازمان نصر تحت قیادت مزاری و امثالش در قره باغ و جاغوری با گروه هایی مثل حرکت اسلامی ، سازمان نهضت اسلامی و حزب اسلامی همواره مشغول نبرد بود و جنگ داخلی بود. و این سازمان برای رسیدن به اهداف خود که سیطره بر کل هزاره جات بود ، از هیچ کوششی دریغ نکرد. همین طور این سازمان در بامیان و یکاولنگ با شورای اتفاق و بعضا با پاسداران جهاد و حرکت اسلامی مشغول جنگ خانگی بود.

همین کار را سه همکار سازمان نصر ، یعنی اکبری ورسی ، صادقی نیلی و صالحی ارزگانی در پیش گرفتند که جنگ های خانگی به راه انداخته و بنام ولایت فقیه ، با احزاب دیگر از جمله شورای اتفاق به رهبری آیت الله بهشتی می جنگیدند.

وقتی مردم از این جنگ های خانگی به ستوه آمدند و همه چه در سطح رهبران و چه در سطح عامه مردم به این درک رسیدند که جنگ های خانگی متوقف شود و میان شیعیان وحدت ایجاد شود ، مزاری که خود آتش بیار و در واقع از مخترعان جنگ های خانمان سوز داخلی در بین هزاره جات و تشیع بود ، با موج سواری این بار خود را  منادی وحدت جا زد! او با همین نیرنگ به همراه رفیق جنگ طلب و آدم کش خود اکبری ، دبیر کلی حزب وحدت را قبضه کرد. مزاری اما در پی وحدت واقعی نبود بلکه می خواست ، قدرتی را که از طریق جنگ های داخلی به دست نیاورده بود ،‌ از این طریق کمایی کند.

سازمان ها و احزاب دیگر نیز که از طرفی از جنگ های داخلی به ستوه آمده بودند و از طرف دیگر هدف اصلی مزاری و سازمان نصر را به خوبی درک نکرده بودند ، در یک اشتباه فاحش با دبیرکلی مزاری موافقت کردند و شورای اتفاق نه گانه را منحل کردند.

در این میان تنها آیت الله محسنی قندهاری بود که نیت واقعی مزاری و سازمان نصر را می دانست ؛ چون سال ها با این سازمان دست و پنجه نرم کرده بودند. می گویند دو شخص ، انسان را خوب می شناسد ؛ یکی خود انسان و دیگری دشمن انسان. محسنی فهمیده بود که مزاری و سازمان نصر تنها هدفش از این کار قبضه قدرت و سوار شدن بر گرده دیگران است و به زودی دیگران را کنار زده و خود را وارث علی الاطلاق خواهد کرد. از این جهت شرط هایی گذاشت تا با ایجاد شورای علما و امثال آن فیلتر ها و موانعی برای یکه تازی سازمان و در رأس آن مزاری ایجاد کند ؛ اما مزاری که فهمیده بود با پذیرش شرایط آیت الله محسنی به نیات خود دست پیدا نمی کند و با ایجاد این شورا ، یک نهادی ایجاد می شود که او نمی تواند ریاست آن را به دست بگیرد و آن نهاد هم بالا تر از خود او خواهد شد ،‌ با آن شرط موافقت نکرد و محسنی را متهم کرد با وحدت شیعه مخالف است.

اما مزاری وقتی پس از دبیر کلی قدرت را به چنگ گرفت ، به تدریج سعی کرد دیگران را از آن کنار بزند و سازمان نصر را بر همه مسلط کند. او برای رسیدن به این هدف از هیچ کاری دریغ نکرد. یکی از اقدامات او برای سلطه جذب افراد بی دین مانند شعله ای ها ، کمونیست ها و مائوئیست ها به حزب وحدت بود تا بوسیله آن ها نیروهای مذهبی را کنار بزند. راه دیگر حذف فیزیکی مخالفان بود. او صادقی نیلی را که به حیث فرمانده عمومی حزب وحدت انتخاب شده بود ، ترور کرد و خود را یک قدم به قبضه کامل قدرت و حزب وحدت نزدیک کرد چون یکی از موانع مهم ، برداشته شد.

از این جا به بعد مزاری خود را صاحب اصلی حزب وحدت می دانست. به همین خاطر نه مثل یک  دبیرکل که مانند یک پادشاه عمل می کرد و زمانی که شورای نظارت یا کمیته مرکزی حزب خطاهای او را تذکر می دادند یا کارها و اقدامات او را بر خلاف اهداف و قانون میثاق وحدت می دانستند ،‌ با بی شرمی تمام می گفت :"‌صلاح مملکت خویش خسروان دانند!"

بر همین اساس بود که وی حتی نزدیکترین یاران خود مانند اکبری را هم تحمل نتوانست. اکبری که یکطرف در بامیان دبیرکلی او را برای سال دوم تمدید کرده بود ، بخاطر تکروی ها و استبداد مزاری با او مخالف شده بود. در پایان دومین سال دبیر کلی و تمام شدن وقت دبیر کلی مزاری ، نمایندگان کمیته مرکزی جمع شدند تا دبیر کل را انتخاب کنند. در انتخاباتی که شد ، آقای مزاری رأی نیاورد. این برای مزاری و سازمان نصر که خود را صاحب حزب وحدت می دانستند غیر قابل تحمل و غیر قابل پذیرش بود. از این خاطر نتیجه انتخابات را قبول نکرد. نمایندگان و شورای نظارت که می خواستند وحدت شیعه محفوظ بماند در برابر خواسته غیر قانونی مزاری و سازمانی ها کوتاه آمدند و موافقه کردند تا یک بار دیگر انتخابات تجدید شود. این بار مزاری و طرفدارانش با دادن رشوه به تعداد زیادی از نمایندگان شورای مرکزی و وعد و وعید ها یک اکثریت نسبی ضعیف را بدست آورد و نتیجه انتخابات از طرف مزاری و سازمان نصر پذیرفته شد!

یعنی اینکه وحدت و انتخابات تنها زمانی قابل قبول است که مزاری و سازمان نصر در رأس آن باشد و گرنه... مزاری به این نیز اکتفا نکرد و بیش از پیش به نقض میثاق وحدت و خود رأیی و تکروی پرداخت. حزب وحدت اساسنامه ای بنام میثاق وحدت داشت و برای خود شورای مرکزی و شورای نظارت داشت ؛ اما مزاری به هیچکدام آن ها توجه نمی کرد و نه تصمیمات شورای مرکزی و نه تصمیمات و مصوبات و تذکرات شورای نظارت را اجرا می کرد. او می خواست همه قدرت مانند یک پادشاه درخدمت دبیر کل باشد و دیگران بله قربان گوی او و گرنه باید حذف می شدند. یکی از تصمیمات مشترک شورای مرکزی و شورای نظارت این بود که حزب وحدت نه با مسعود بجنگد و نه با گلبدین بلکه بی طرفی اختیار کند ؛ اما سازمان نصر که با جنگ سرشته شده بود و بدون قتل و خون نمی توانست زندگی کند ، بر خلاف سران حزب وحدت و نظر شورای مرکزی و شورای نظارت ، جنگ را بر حزب و بر مردم هزاره و تشیع تحمیل کرد و مردم غرب کابل را زیر آماج موشک ها و توپ ها و حمله ها قرار داد.

سر انجام مزاری و اطرافیانش که مزاحمان را نمی توانست تحمل کند و با شانتاژها و تهمت ها و ... نتوانسته بودند کنار بزنند ، کودتای 23 سنبله را به راه انداخت و علیه شورای مرکزی و نظارت و مخالفان جنگ و خونریزی ، جنگ به راه انداخت و می خواست همه مخالفان خود مانند اکبری و مرتضوی و فاضل و ... را بکشد ؛ اما از بخت بد مزاری ساعاتی پیش از عملیات مزاری علیه مخالفان ، اکبری و فاضل و عالمی و ... از نیت او خبر یافته بودند و فرار کرده بودند در نتیجه وقتی عملیات شروع شد ، از افراد مهم مخالف به جز شهید مصباح دیگران جان سالم به در بردند و بدین گونه حزب وحدت به دو شعبه مزاری و اکبری تقسیم شد.

این تنها مختصری بود از کارنامه مزاری.

اکنون شما قضاوت کنید ، آیا مزاری وحدت خواه بود یا وحدت ستیز؟

آیا این ادعا که  مزاری منادی وحدت و ایجاد کننده وحدت بود ، دروغ بزرگی نیست؟ کسی که جنگ داخلی به راه می اندازد و مخالفان را به هر قیمتی شده حتی جنگ و درگیری و کشتار ، می خواهد کنار بزند ،‌ وحدت خواه است؟ کی و چه زمانی مزاری برای وحدت ایثار کرده است؟ مزاری وحدتی می خواست که همه مطیع بی چون و چرای او باشد و این گونه وحدت را همه طالب است که همه دور او جمع شوند و در اطاعت از او متحد باشند!

 

بابه مزاری ...
ما را در سایت بابه مزاری دنبال می کنید

برچسب : جنگ طلب ‘ مزاری ‘ عبد العلی مزاری ‘ دیکتاتور ‘ جنایتکار, نویسنده : ابراهیم خلیلی mazari بازدید : 1118 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 ساعت: 16:49